شهادت و انتظار؛ مولفههای استمرار حیات شیعه/ نقش عاشورا در جامعه امروز چیست؟
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۶۲۲۶۹
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، پدیده عزاداری در محرم به دلیل ظرفیت وجودیاش در حکومتهای مختلف دچار انبساط و انقباض به طرق مختلف شده است. این پدیده اجتماعی دینی همواره ابزاری بوده که حکومتها چه برای تقویت پایههای مشروعیت و قدرت خود و چه ترس از براندازی به آن توجه ویژهای داشتهاند. کما اینکه بسیار معتقدند که پایههای انقلاب اسلامی از دل هیئتهایی که از ۱۵ خرداد ۴۲ به روشنگری و اعتراض دست زدند ریخته شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمدحسن رجبیدوانی، مورخ و نویسنده آثاری مانند «مکتوبات و بیانات سیاسی علمای شیعه»، «رسایل و فتاوی جهادی علمای مسلمان» و «علمای مجاهد» معتقد است جوامع اسلامی باید زمینه را برای آگاهی مردم در رابطه نقش عاشورا در جامعه امروز و شناساندن ظالمین و دشمنان اهلبیت که امروز در عرصههای دیگر در قالبهای متفاوت به دشمنی با دین پرداختهاند فراهم کرده و در این زمینه تلاش مضاعف کنند. در گفتگو با دکتر رجبی دوانی به گفتگو در رابطه با جایگاه عاشورا در سنت و همچنین جامعه امروزی و مدرن پرداختیم.
در طی تاریخ حکومتهایی داشتیم مانند صفویه که محرم را عامل تقویت پایههای مشروعیت حاکمیتشان دانسته و به آن پر و بال میدادند. در عین حال، حکومتهایی هم مثل حکومت پهلوی اول بوده که در آن، رضاخان دستور به منع روضه خوانی داده بود. به نظرتان عامل این مواجهههای سلبی و ایجابی چه بوده و چرا؟
رجبیدوانی: مهمترین مولفه حکومت صفوی، مذهب تشییع بود که البته اینها در آغاز تشیعشان، طریقتی بود؛ که بعدها با ورود علمای مهاجر از احصاء قطیف حله و سایر مراکز شیعی، این حکومت و مذهب به مذهب فقاهتی تبدیل شد. به هر صورت، تشییع در حکومت صفوی مهمترین رکن حکومت بود و آن را هم مروج میدانستند و هم، پایبندی به آن برایشان یک نوع مشروعیت و مقبولیت به همراه داشت. این مذهب جدید سبب شده بود یک دولت - ملت جدید در تاریخ ایران پدید آید که برای اولین بار با یک حکومت مرکزی براساس پیوند با مذهب تشیع در جغرافیای سیاسی ایران شکل گرفت جغرافیای سیاسی آن روز ایران و زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کشور مولفههای مهمی بودند که نباید آنها را نادیده بگیریم. چراکه ایران در عصر صفوی در مقابل دو رقیب نیرومند سیاسی و نظامی قرار داشت. یکی عثمانی در غرب بود و دیگری شیبانی در شرق. دولت صفوی میخواست در برابر آنها هویت خودش را حفظ کند. این هویت جدید هویتی بود که عامل انسجام مردم شد و استمرار حیات اجتماعی و فرهنگی ما از آن عصر ذیل این عامل قرار گرفت. همچنین این هویت جدید در مقابل هویتی بود که دوره پهلوی به آن اتکا داشت. در پهلوی اعتقاد به سلطنت و در راس آن، شاه به عنوان مظهر وحدت و قدرت ملی بود و در واقع، در دوره پهلوی یک مولفه مشخص داشت. دوم اینکه فرهنگ ایران باستان در مقابل فرهنگ اسلامی که ۱۴۰۰ سال تداوم داشت سازنده این هویت بود و سوم، احیا و بزرگداشت آئین زردشتی در مقابل این اسلام و تشییع بود. به این معنا رژیم پهلوی سعی میکرد با ایجاد هویت جدید برای مردم ایران به مقابله با هویت اسلامی مردم ایران پرداخته و این هویت را براساس آن تبلیغ کند.
نوع مواجهه حکومتها با مساله محرم چگونه بوده یعنی چه عاملی باعث شده با وجود برخی مواجهات سلبی با مناسک محرم، همچنان این مناسک در بین مردم جریان داشته باشد و به حیات خود ادامه دهد؟
رجبیدوانی: محرم در اغلب ادوار تاریخی حتی قبل از صفویه وجود داشته است. اینطور نبوده که با صفویه رسمیت پیدا کند. چه در دوران حکومت عباسی و چه بعد از آن. مثلا در بغداد کنونی محلهای به نام محله "چرخ" وجود داشت که شیعیان در آن زندگی میکردند و به بزرگداشت محرم میپرداختند و عزاداری داشتند و بارها هم، مورد هجوم گروههای تحریک کننده اهل سنت قرار گرفتند. این تازه در شهری بود که پایتخت عباسیان بود و اکثریت هم، اهل سنت بودند. اما در شهرهای شیعه نشین مثل سبزوار، قم و نیشابور تا قبل از صفویه، این مراسم، کامل اجرا میشد. نکتهی که باید توجه داشت این است که وقتی یک باور در قلب یک قوم و امت هست، با یک قدرت سیاسی نمیشود آن را از بین برد. وقتی امری به شکل باور و سنت درآمد، شاید قدرت سیاسی آن را فروکش کند، اما نمیتواند آن را از بین ببرد؛ لذا در زمانههای مختلف میتواند احیا شود. چنانکه قبل از صفویه به این شکل بود و با آمدن صفویه رسمیت پیدا کرد و این باور به فعلیت رسید. حتی مناطقی هم که شیعه نبودند و به تشیع گرویدند، همین سنتها را ادامه دادند.
در جامعه شناسی دین، محرم با توجه به کدام ویژگیها توانسته حیات ملی را در برهههای مختلف تاریخی احیا کند؟
رجبیدوانی: اول پاسخ به این سوال مهم است اینکه؛ مولفههای اصلی محرم چیست؟ اولا مبارزه با ظلم و استبداد جوهره قیام عاشورا است. تصویری از نهایت ایثار جان و همچنین جریان داشتن علقههای خانوادگی. دوما، حفظ و کرامت و عزت انسانی در مقابل جریانی که کرامت انسانی را مخدوش میکند. در کلام امام حسین (ع) اشاره به این هست که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. سوما اعلام همدردی با مظلوم. نکته چهارم هم این است که اینطور نیست که همیشه مظلومین، مقهور ستمگران و ظالمان باشند بلکه امید به پیروزی مظلومان و مستضعفان نتیجه این محرم است و این موضوع در شیعه به شکل انتظار تجلی یافته است؛ لذا برای شیعیان دو چیز همیشه جامعه ساز بوده است؛ یک، شهادت که مقابله با بیعدالتیهای اجتماعی و سیاسی بوده و دوم، انتظار برای ایجاد یک مدینه فاضله به رهبری موعود جهانی. این همیشه پیامی بوده که شیعیان داشتند و استمرار حیات شیعه به همین دو عامل بوده است. همین عوامل در تاریخ ما در برهههای مختلف که زمینه سیاسی اجتماعی آن، کمابیش فراهم شده بود جنبشهایی برای ایجاد مدینه فاضله با الهام از محرم و روز موعود ایجاد کرد. جنبش سربهداران، مرعشیان مشعشعیان، صفویان و پس از آن، انقلاب اسلامی. اگر تاریخ را نگاه کنیم، همین دولتهای کوتاه و بلند نتیجه درسهایی بود که دولتها و مردم ایران در برهههای مختلف از محرم گرفتند. درسهایی که به ایجاد حکومتهای شیعی در تاریخ هفتاد - هشتاد ساله ما انجامیده است.
رابطه محرم و نوسازی اجتماعی در طول تاریخ معاصر ایران چه بوده و چه نقاط عطفی به این واسطه رقم خورده است؟
رجبیدوانی: در تاریخ معاصر، محرم، آغازگر حرکتهای اجتماعی سیاسی بوده است. نخستین حرکتهای عدالتخواهانه در تاریخ معاصر در ایام محرم رخ داد. در واقع، با سخنرانیهای افشاگرانه ناطقین، نخستین جرقههای عدالتخواهی زده شد که در تاریخ به نام مشروطه خواهی به ثبت رسید. این جریان از محرم شروع شد. انقلاب اسلامی ایران نیز که از ۱۵ خرداد ۴۲ اوج گرفت و سبب بسیج همگانی شد در محرم نشو و نما یافت و آغاز حرکتی شد که به انقلاب اسلامی منتج گردید.
آیا میتوان گفت از آنجا که محرم میتوانسته ظرفیتی برای جنبشهای اجتماعی در ایران باشد، دچار قبض و بسط در برهههایی از تاریخ شده است؟
رجبیدوانی: بله، ظرفیتهای سیاسی که مبتنی بر باورهای دینی و قلبی است، سبب این جنبشهای سیاسی شده است. البته عوامل دیگری هم هستند که داشتن یک رهبری کاریزماتیک و یک برنامه مشخص جزئی از آن است. اگر اینها در طول تاریخ بودهاند، این جنبشها به موفقیت انجامیدهاند، اما اگر نبودند، صرفا یک حرکت مقطعی را رقم زدهاند. اما بروز و ظهورش به عامل محرم تنیده بوده است. نکته جالب اینجاست که محرم نه تنها عامل وحدت بین شیعیان بوده بلکه عامل وحدت با عموم برادران مسلمان و سایر اقلیتهای مذهبی را هم میسر کرده یعنی عنصر مظلومیت، سبب پیوند شیعیان با سایر اقلیتها شده است که از نظر شیعیان از یک محرومیتی برخوردار بودند. در محرم حتی در دوره قاجار، ارامنه و یهودیان در مراسمهای محرم شرکت میکردند و مردم آنها را به چشم مسلمان میدیدند. در جامعه ایران از صفویه به این سو، اقلیتها از آزادی زیادی به نسبت کشورهای اسلامی دیگر و اروپایی برخوردار بودند و این برمیگردد به عدالتخواهی شیعیان. همچنین مظلومگرایی و حمایت از آنها که در باور شیعیان وجود دارد هم علاوه بر این قضیه بوده است.
اگر بخواهیم کارکرد اصلی عاشورا که همان هدف قیام امام حسین (ع) بوده به نسلهای بعدی نشان بدهیم و آنان را آگاه کنیم، آیا باید به تقویت آئینهای سنتیمان بپردازیم یا نیاز به تعاریف جدید در قالبهای متنوع خواهیم داشت؟
رجبیدوانی: ما نباید تصور کنیم که، چون ۱۴۰۰ سال از ماجرا عاشورا گذشته، باید قالبها را عوض کنیم. من موافق نیستم. مگر هزاران سالی که از نوروز میگذرد سنتها را تغییر دادهایم؟ همچنان در ایام نوروز، هفت سین چیده میشود. یکی از دلایل استمرار یک باور همین حفظ قالبهاست. به عبارتی انسان را با پدرانش در طول تاریخ پیوند میدهد. من موافق نیستم که بخواهیم این نوع عزاداری را تغییر بدهیم و امروزی کنیم. باید سنت حفظ شوند، اما در عین حال، باید با مسائل روز پیوند داشته باشند. امروز یزید و شمر وجود ندارد، اما باید دید، ظالمان روز، چه افرادی هستند. این در بیان شهید مطهری هم بوده که گفتهاند ما باید یزید امروزمان را بشناسیم. امروز باید ببینیم، مظلومان جهان چه کسانی هستند؛ لذا باید ببینیم جای کاراکترهای آن واقعه در زمان حاضر چه افرادی قرار گرفتهاند و سمت و سوی آن واقعه به سمت اینها برود. صرفا مناسک محرم به یک بزرگداشت یک واقعه تاریخی محصور نشود. ضمن زنده نگه داشتن آنها تداوم آن را باید ببینیم و لذا در زیارت عاشورا هم، میخوانیم با دشمنان تو تا ابد دشمن هستیم. در واقع ما همچنان ظلم ستیزی را پیشه خود میکنیم و گرایش به مظلوم را رسم خود قرار میدهیم؛ لذا در هر دورهای ما باید پیامهای عاشورا را با تحلیل وضع موجود بسنجیم و شیعیان مواضع خودشان را در این بستر بسنجند و روشن کنند. چراکه در سال ۱۳۴۹ ش، شهید مطهری به همراه علامه طباطبایی در روز عاشورا صندوقی را برای کمک به فلسطینیها تهیه کردند و در سخنرانی مشهور که در آن اعلام نمودند امروز، حمایت از فلسطین، شعار همه ما باید باشد و شمر مرده و بجای شمر، موشه دایان وزیر دفاع اسرائیل آمده، پس باید فریادها بر سر او زده شود. این برای ما درس و الگویی برای شناسایی دشمنانمان است.
منبع: پایگاه تحلیلی سدید
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: عاشورا جامعه جوامع اسلامی حیات شیعه انقلاب اسلامی رجبی دوانی حکومت ها قالب ها جنبش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۶۲۲۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئهها
بسیاری از جنبشهای ایرانی که در برابر چیرگی غرب بهپا خاستند و بر ستم بیگانگان شوریدند به دلایلی یا در میان توده مردم پایگاهی نیافتند یا جنبشهایشان تکبعدی بود و گسترش چندانی نیافت، اما خیزش حسن صباح داستان دیگری است. او دارای ویژگیهای رهبرانه (کاریزما) بود و با تکیه بر باورها و آیینهای دیرین ایرانیان و آن بخشهای فرهنگی که همگرا با اسلام بود، توانست دولتی خودمختار، ویژه و متفاوت برپا سازد.
منش و رفتار دادگرانهاش به گونهای بود که به گفته دکتر باستانیپاریزی تا چند سده پس از او، بانوان آبادیهای منطقه الموت با درود فرستادن بر روان او، کارهایی مانند نخریسی را میآغازیدند. با دکتر مهدی علمیدانشور، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب که در ادیان و عرفان، گرایش ادیان ایران باستان و البته پژوهشگر تاریخ و کلام اسماعیلیه، آن رگ پنهانی را دردست گرفتیم که برآمدن حسن صباح وادامه جنبش او را برای مدتها بیمه کرد. در ادامه گفتههای این استاد ادیان و عرفان ایرانی را مرور میکنیم.
تداوم تحریف با ابزار سینما
اسماعیلیه بیگمان یک انحراف در روند اسلام و تشیع است و نمیتوان به عنوان جریانی مثبت با پذیرش از آن سخن راند، اما دستکم تا دورهای هماهنگ با نیازهای فرقه، منفعتطلبی و آز داعیان و خلفایشان در حاشیه شریعت پیش میرفته، اما در دوران معاصر از منفعتطلبی خود خارج شده و فراتر رفته به گونهای که با منفعت دیگران همسو شده و حرکت میکند؛ یعنی دیگران از آنها استفاده ابزاری میکنند. بیاغراق ویرانی، جاگزینی و دگرگونیها در تمام بناها، یادگارهای تاریخی و تغییرات شکلی و مرمت یا بازسازی که در شهر مقدس مکه انجام گرفته و میگیرد، توسط مهندسان و معماران مجموعه آقاخان است! یعنی دستهای کننده و راهانداز طرحهای وهابیت و استعمارند. مثلا رمی جمرات و تغییرات اخیرش با دست همین مجموعه آقاخان انجام شده و تقریبا تمام سازهها، آثار و بناهای تاریخی اسلامی را در عربستان و بهویژه مکه از آن هویت و شناسنامه خارج کردهاند! که دیگر هیچ هویت اسلامی روشنی ندارد و همانند یک بنای معاصر یا روزآمد به نظر میآید. به عقیده شخصی من، اسماعیلیه امروز کاملا از شناسنامه و بافت دیروزی خود خارج است و بر اساس نظرات دیگران و بهویژه کشورهایی شکل عوض میکند که آنجاها مستقر شده و جریانش را ادامه میدهد. اسماعیلیه به عنوان یک فرقه که براساس عدالت خواهی و مبارزه با ظلم زمانی با دولتهای بزرگ دست به گریبان میشد، هرگز از آقاخان و مجموعهاش درباره فلسطین چیزی شنیده نشده یا درباره آدمکشیهای اسرائیل هرگز نقد و واکنشی نشنیده و نخواهید شنید. تحریف تاریخ توسط سینما ساده و موثر است در فضایی که دیگر کتابخوانی رونقی ندارد، سینما که فضای جادویی، سحرانگیز و جذاب میآفریند بهراحتی مخاطبان را جذب میکند و در خواب مسئولان و دستاندرکاران ما، تاریخ و شخصیتها را به یغما برده و مصادره میکنند و...؟ مثلا همین سریال حشاشین هنگام پخش شبانه در رمضان در یکی از شبکههای تلویزیونی در مصر، فقط با دوسه ساعت فاصله زیرنویسهایش به زبانهای مختلف از جمله فارسی منقح، رسا و پیراسته در دسترس بود!
ماجرای ۶ امامیها
اسماعیل، پسر ارشد امام صادق (ع) بنابر برخی روایات در جوانی علاقه خود را به اندیشههای غلات نشان داده و با یکی از غالیان به نام ابوالخطاب در ارتباط بود. بامرگ زودهنگام ابوالخطاب درسال۱۳۸هجری، اسماعیل ازسوی همان مریدان مجذوب! به جانشینی برگزیده شد. مرگ زودرس در۱۴۵هجری گریبانگیر اسماعیل گردید. این حلقه، آزها و آرزوهایی داشتند و گمان میبردند پس از فوت امام صادق و جانشینی اسماعیل میتوانند به اهدافشان برسند که البته چنین نشد. امام صادق با فراست، هوشمندی و آرامش خاصی، طرفداران اسماعیل و ابوالخطاب را بهویژه به مراسم دفن اسماعیل فرامیخوانند و بارها در مسیر تشییع، کفن را از چهره جنازه کنار میزنند و هیچ جای شکی در مرگ پسرش برای کسی باقی نمیگذارند. این موضوع در حدود یک سده در پیله بود و انگار پوستاندازی میکرد و خود اسماعیلیه به این دوره، نام «ستر» یا مخفی دادهاند.
پیچ انحرافی
در نیمه سده سوم، فردی به نام حمدان ابن اشعث، مشهور به قرمط در کوفه به تبلیغ قائمیت محمد ابن اسماعیل به عنوان امام غایب پرداخت و خودش را نایب محمد به عنوان مهدی موعود نامید! همین حمدان شخصی به نام عبیدا... مهدی را برای تبلیغ به سوریه راهی کرد. ولی عبیدا... به تبلیغ برای خودش با عنوان مهدی پرداخت. حمدان هم داعیانی را فرستاد که از کار او جلوگیری کنند و عبیدا... ناگزیر از فرار به شمال آفریقا شد. در ادامه عبیدا... در سال ۲۹۷ هجری رسما حکومت فاطمیان را در مغرب بنیان نهاد و تا ۳۳۲ به یورش به اطراف میپردازد. بعد از او پسرش القائم بأمرا... و سپس خلیفه چهارم المعزالدین ا... است که دوران او مصر فتح و قاهره ساخته و پایتخت میشود، مسجد الازهر بنا میشود و عیدغدیر و عاشورا تعطیل رسمی میشود.
بزنگاه تاریخ
در ادامه خلفای فاطمی میرسیم به هشتمین خلیفه یعنی مستنصر بالله (که داستان سریال حشاشین برساختهای از دوران اوست). این خلیفه دو پسر داشت. احمد و نزار که بارها نزار پسر بزرگتر جانشین اعلام شده بود، اما بعد از مرگ خلیفه، بدرالجمالی وزیر به دلایلی با فوت خلیفه، احمد را جانشین اعلام میکند و نزار را به شکلی مشکوک به قتل میرساند.
صباح بینقاب
حسن صباح متولد قم است و در همان شهر با اسماعیلیان پیوند میخورد. زمان را به عقب برگردانیم؛ صباح چهرهای فوقالعاده کاریزماتیک دارد. او سراغ ردهبالاهای جامعه نمیرود، بلکه میان مردم و چوپانها و انسانهای بیپروا و جنگاور میرود و یارانش را از میان آنها برمیگزیند که از مرگ نمیترسند. به همین خاطر با وجود نیروی اندک هنگام رویارویی با لشکر صلیبیان با تاکتیکهای نظامی خود شکست سختی به صلیبیها وارد میسازد. صلیبیها که نمیتوانستند به شکست در برابر گروهی کمشمار اقرار کنند از حسن صباح یک چهره آنچنانی و فراواقعی و هراسآور و سپهشکن ترسیم میکنند که اغراقهای حشاشین، مینو، مواد مخدر و... زاییده تخیلات همینهاست که مارکو پولو ۱۴۰سال پس از حسن صباح از دیدههای خودش! از باغ بهشت و حشیش و حسن صباح و... گزارش میدهد. در حالی که اصلا وارد حوزه الموت هم نشده و دژ را ندیده، اما در فصلهای ۴۱تا۴۳ به گونهای سخن میپردازد که انگار با حسن صباح در دژ الموت زندگیها کرده! (نمونه معاصر چنین رفتاری همین کتاب خداوند الموت، پل المیر است که اصلا چنین نویسندهای وجود ندارد و... برای فروش کتاب توسط پدیدهای به نام ذبیحا... منصوری با تکیه بر خارجیپسندی ایرانیان جعل شده! اباطیل سریال حشاشین نیز به همین سان، زاییده ذهن صلیبیون و مارکو پولو بوده). حسن صباح اهل مطالعه، تهجد، زهد و دیانت و اواخر گوشهنشین بوده و با مردمان دادگرانه رفتار میکرده تا جایی که چند سده پس از او همچنان که در آغاز اشاره شد در آبادیهای الموت به روانش درود میفرستادند. در سریال حشاشین با برزک نامی طرفیم که بسیار خونریز و قصیتر از صباح است در حالی که در تاریخ از او با نام کیابزرگ امید یادشده. من قصدم تطهیر کردن حسن صباح نیست، اما تمام دوران زندگی او را که بررسی کردم حدود ۵۰ ترور با دستورش انجام شده. او با خلفای عباسی و امرای سلاجقه از آن رو اختلاف داشت که ایرانی نبودند. نخستین بار کتابهای دینی را با زبان فارسی نگاشت و بااین اصطلاح «محل به محل و امیر به امیر» به برانداختن سردمداران میپرداخت، زیرا نیروی نظامی پرشماری برای رویارویی مستقیم نداشت. هیچ کجای تاریخ از او دستوری برای قتل مردم (مثلا مردم اصفهان در حشاشین) داده نشده. هرچند کیابزرگ امید با بیپروایی به قتلهایی دست زد.
خدمت اسماعیلیه و خیانت آقاخانها
هوشمندی خواجه نصیر سرانجام به بستن پیمانی میان هولاکوخان و اسماعیلیه انجامید منتها هولاکو پیمانشکنی کرده با قتل عام اسماعیلیه حتی دژ را نیز با خاک یکسان میکند و آن همه کتابها و... برخلاف عهدنامه نابود میشود. دیگر صدای نزاریان خاموش میشود تا ۱۰۹۰هجری سپس دوران کریمخان زند که ابوالحسن علی امام چهل و چهارم نزاری از سوی او حاکم کرمان میشود و نزاریان کمکم قدرتی دست و پا میکنند. فتحعلیشاه قاجار نیز با حسن علیشام امام چهل و ششم نزاریان وصلت میکند و به او لقب «آقاخان» را میدهد و او را به حکومت کرمان میگذارد. اما این وصلت دوامی ندارد و بعد از مدتی با جنگ با هم میپردازند. در این جنگ آقاخانها شکست میخوردند و ناچار همین آقاخانیهای شکستخورده به خراسان بزرگ (افغانستان بعدها که از سوی استعمار انگلیس چنین نامی بر آن سامان دیکته شد) پناه میبرند. آنجاست که با انگلستانیهای دشمن ایران و حکومت مرکزی خراسان متحد شده با خوشخدمتیهاشان از سوی انگلیس به رهبرشان لقب «سِر» داده میشود. جالب است با شکست انگلیس از حکومت افغان، آقاخان به هند زیر چتر انگلیس میرود. سرانجام آقاخان سوم که متولد انگلیس و پرورده فرهنگ غرب است، به تخت مینشیند و مقر رهبری را از هند به انگلیس میآورد. اینها با ثروت هنگفتی که دست و پا کرده بودند به ملکه و انگلیس کمکها میکنند و لقبها و امتیازهایی میگیرند. تا در سال ۱۳۷۶ هجری با درگذشت آقاخان سوم، کریم آقاخان در ۱۹سالگی به امامت چهل و نهم نزاریان در لندن به تخت میرسد.
سفیدپوش دیروز، سیاهروی امروز
نکته مهم این است که در شریعت نزاری وقتی به آقاخانها میرسیم دیگر شریعتی وجود ندارد حتی آن قشر ظاهری هم دیده نمیشود و برای رفتارهای خلاف رفتار عرفی و شریعت چه توجیهها میکنند. سریال حشاشین به لحاظ تاریخی هم برای ما ایرانیها سندیت ندارد و شخصیتهای مهمی مانند خیام، غزالی و… آنقدر در آن منفعل و بیخاصیت به تصویر درآمدند که با آنچه در ذهن و تصور ماست، فرسنگها فاصله دارند. در واقع این مجموعه با وجود اینکه سریالی استاندارد و با کیفیت قابل قبول است، چیزی فراتر از یک مجموعه رمضانی و مناسبتی نیست. چرا که تاریخ مصرفدار و برای استفاده راهبردی در مقطع زمانی ساخته شده و بنا به ادعای سازندگانش تبدیل به سریالی تاریخی مستند و قابل ارجاعی نشده است. حشاشین متاسفانه سریالی تماما تحریف تاریخ، اما جذاب! است که در مصر ورشکسته با بودجه چندمیلیوندلاری با مسخ و تحریف چهار شخصیت ایرانی بر ضد ایران و ایرانی ساخته شده که هیچکدام هیچ ربطی به مصر نداشتند! این که چرا حسن صباح در این بازه زمانی به تصویر کشیده شده، دارای ابعاد و اهداف پنهان و مزورانه است.
تصویرسازی غلط به نفع جریان خاص
سریال حشاشین در ظاهر داستانی درباره خلافت عربها در سرزمینهای اسلامی است، اما بیشتر داستان آن در ایران در شهرهای بزرگ آن رخ میدهد. حتی شخصیتهای اصلیاش هم با اینکه در ظاهر عرب هستند و طبیعتا در یک سریال مصری به زبان عربی صحبت میکنند، اما زاده داخل مرزهای ایران هستند و یکی از آنها تبدیل به رهبر یکی از گروههای مخالف با خلیفههای عرب میشود. رخدادهای این سریال در یک بستر تاریخی در سده یازدهم اتفاق میافتد. حسن صباح در مخالفت با عباسیان که شعار و پوشش و پرچمشان سیاه است، رنگ سفید را برای پوشش و پرچمش برمیگزیند، اما در حشاشین سیاهپوش است بر پرچم سیاه هوادارانش شعار لا ا... الا ا... نقش بسته تا برای مخاطبان امروزی همه چیز یادآور و نشانه داعش و داعشیگری باشد.
سرمایهگذاری عجیب مصر در صنعت سرگرمی
مصر که درخرج یومیهاش مانده و دستش واقعا خالی است درچنین مقطعی با صرف بودجهای هنگفت حشاشین را برساخته، زیرا در پی آسیبزدن و کژنمایی اسلام سنتی و اسلام سیاسی و اخوانالمسلمین بوده [که حماس از این نحله است]تا در ماه رمضان و رونق تماشای سریالهای آیینی به مردم بقبولاند که حسن صباح، پدر داعش است! هرچند از مصر نمیتوان انتظار داشت شخصیتهای ما را درست و راست و بدون معناهای ضمنی ضد ایرانی نشان دهد. شما «وعده صادق» و پیامدهایش را بسنجید! اسرائیل دقیقا از همین میترسد از اسلام سیاسی! که جرأت میکند یک قدرت را که به تعریف خودشان بزرگ است، پوشالی بشمارد. در حالی که کشورهای عربی ذلیلانه با اسرائیل همپیمان میشوند و عربستان مخفیانه به راه سازشکاری میتازد! نکته آزارنده تحقیر بزرگان ما از سوی مصر سرسپرده است. سریال حشاشین تحقیر فرهنگ بزرگ و تمدن سترگ ماست. در این بازه مهم تاریخی چرا هوشیاری به خرج نمیدهیم؟ خواجه نصیرالدین طوسی که کشوری را نجات داد را در این سریال ببینید چگونه تصویر شده؟ چرا خود ما از این همه شخصیتهای بزرگ فیلم فاخر نمیسازیم و اجازه میدهیم دشمنان ما این چنین تاریخ و فرهنگ و تمدن و چهرههایمان را با بیپروایی و دروغزنیهایشان تاراج کنند؟
منبع: روزنامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی